0
court: دادگاهdefendant:متهم
prosecutor:دادستان
attorney, lawyer: وکیل
witness:شاهد
testify:شهادت در دادگاه
parole:عفو(معمولاً بعد از مدتی زندانی بودن)
parole officer : افسری که به زندانی عفو خورده نظارت می کنه
take someone at custody: بازداشت کردن کسی
bail is set to $200000 :قرار وثیقه به مبلغ ۲۰۰ هزار دلار صادر میشه
lack of evidence: کمبود/ناقص بودن مدارک [علیه کسی]
برای اشاره به رئیس دادگاه معمولاً از عبارت your honor استفاده می شه که معمولاً “عالیجناب” ترجمه می کنیم.
All Rise همه قیام کنید
The court is in session
دادکاه رسمیه
Order یعنی نظم رو رعایت کنید
A: Objection
اعتراض دارم
(وکیل یا دادستان خطاب به قاضی)
B:Sustained
اعتراض( وارده)
Overruled
اعتراض وارده نیست