11
2016اصطلاحات مربوط به تصادف – بخش چهارم
اصطلاح Get in a wreck یا Have a wreck از این اصطلاح برای اشاره به تصادف شدید استفاده میشه. :Example 1 I just got in a wreck on the way over here “تو راه که میومدم اینجا بدجور تصادف کردم” :Example 2 I was in a wreck the other day and my car was totaled. He was at fault “چند روز پیش بدجور…
11
2016اصطلاحات مربوط به تصادف – بخش سوم
برای اشاره به تصادف جزئی از عبارت Fender bender به عنوان “اسم” استفاده میشه. :Example 1 .I can’t believe the damage is going to cost me 800 bucks. It was just a fender bender “باورم نمیشه این خسارت ۸۰۰ دلار برام خرج داشته باشه. همش یه تصادف جزئی بود” :Example 2 .A: I got into a car accident coming home from work…
11
2016اصطلاحات مربوط به تصادف – بخش دوم
عبارت Rear end یعنی از پشت به کسی زدن و Get rear ended یعنی کسی با ماشین از پشت به شما بزنه. :Example 1 I got rear ended Stopping at stoplight “پشت چراغ قرمز بودم که یکی از پشت بهم زد” :Example 2 I got rear ended so hard a few months ago that my glasses flew off my face and hit the…
11
2016اصطلاحات مربوط به تصادف – بخش اول
عبارت T- bone اشاره داره به تصادف از بغل که در تصویر بالا میبینید. :Example I got T-boned going through an intersection “داشتم از چهارراه رد میشدم که یکی اومد زد وسط ماشینم”
06
2015کلمات و عبارات مرتبط با رانندگی
get in/out of a car سوار/ پیاده شدن back up/ reverse دنده عقب رفتن put the brakes on ترمز گرفتن skid سر خوردن/ لیز خوردن (موقع محکم ترمز گرفتن) shift gear دنده عوض کردن beep بوق زدن overtake (BrE) / pass (AmE) سبقت گرفتن speed up سرعت گرفتن change lanes عوض کردن لاین get on a freeway/ highway وارد بزرگراه /اتوبان یا جاده شدن get…
30
201420
201420
201419
201401
2014واحدهای شمارش
a pair of shoes یک جفت کفش a drop of water یک قطره آب a bunch of grapes یک خوشه انگور a bunch of flowers یک دسته گل a lump of coal یک تکه زغال a stack of plates یک دسته بشقاب a row of seats یک ردیف صندلی a string of beads یک رشته مهره a ball of string یک کلاف کاموا a pile…
01
2014سرعت گیر
یه اصطلاح با حال برای “سرعت گیر” Sleeping policeman ـــه و مطمئنم یادگیرشم خیلی براتون آسونه البته میتونید از Speed bump یا Speed hump(بریتیش) هم استفاده کنید
22
2013خونسردی خودتو را حفظ کن
حتما زیاد شنیدین که اصطلاح Keep your shirt on به معنی “خونسردی خود را حفظ کردن” ـه. مثلا وقتی کسی عصبانیه بهش میگیم Keep your shirt on یعنی “عصبانی نشو”، “خونسرد باش” به احتمال زیاد براتون سوال بوده که ربط shirt تو این اصطلاح به عصبانی بودن یا خونسرد بودن چیه! وقتی کسی از دست یه نفر عصبانی باشه یقهاش رو باز می کنه یا…
22
2013آب و هوا
دو واژهی Chilly و Freezing برای بیان کردن میزان سرد بودن هوا استفاده میشن. نکته اینه که Freezing یعنی “هوای خیلی خیلی سرد/سوزناک” ولی Chilly یعنی هوای نسبتا سرد it’s freezing/chilly outside “بیرون هوا خیلی سرده” He said that it was so chilly that he had to put two sweaters on “میگفت انقدر هوا سرد بود (یخ بود) که مجبور شد دو تا پلیور (رو…
11
2013مثل سیبی که از وسط نصف شده باشه
در این پست دو تا اصطلاح خوب و کاربــردی را بررسی میکنیم اولیش وقتی استفاده میشه که بخواهی بگی مثلاً دو نفر”مثل سیبی هستند که از وسط نصف شده باشه” در واقعاً برای اینکه بگی خیلی شبیه به هم هستند، که باید بگید “Be (like) two peas in a pod” مثال They’re like two peas in a pod مثل سیبی میمونن که از وسط نصف…
19
2013دلشوره گرفتن، استرس شدید داشتن
Butterflies in one’s stomach دلشوره گرفتن، استرس شدید داشتن Meaning: A nervous feeling in one’s stomach. (*Typically: get ~; have ~; give someone e.g.: Whenever I have to speak in public, I get butterflies in my stomach e.g.: She always has butterflies in her stomach before a test e.g.: It was not frightening enough to give me butterflies in my stomach, but it made me…
17
2013گذرواژه هایی برای همراهی، افزونش و همسانی
in the first place پیش از هرچیز؛ در وحله ی اول not only … but also نه تنها … بلکه as a matter of fact در واقع in like manner به همان گونه؛ همانطور in addition افزون بر آن؛ علاوه بر آن coupled with در کنار؛ بهمراه in the same fashion / way به همان شیوه؛ به همان منوال first, second, third نخستین، دومین،…
14
2013پیرهنت رو بکن تو شلوارت
Tuck in your shirt پیرهنت رو بکن تو شلوارت tuck / tʌk / verb To push something, especially the edge of a piece of cloth or paper, into or behind something so that it looks tidier or stays in place
14
2013اسلنگ Nick
این پست را اختصاص میدم به یه اسلنگ که Nick ــه (بریتیش) اولین معنی این اصطلاح دزدیدن ــه “Nick” (verb) means “steal” مثال “I don’t believe it. Someone’s nicked my wallet!” باور نمیکنم یه نفر کیف جیبی مو زده ——————– بعدیش به معنی بازداشت کردنه “Nicked” (verb / adjective) means “arrested” “You’re nicked!” (Policeman to criminal) تو بازداشتی “Where’s Mojtaba? 😉 ” مجتبی کجاست…
14
2013دستشویی
توی این پست چند تا کلمه که به معنی “دستشویی”(W.C) را مرور میکنیم. امیدوارم مفید واقع شود اول اینو بدونید که توی انگلستان اسلنگ برای دستشویی Loo هست British slang: “loo” means toilet A very important slang term to know in the UK is that “loo” is often used as a synonym for toilet مثال EXAMPLE “I’m dying for the loo, where is it?” ————————————————-…
08
2013منت سرم نذار
دو تا اصطلاح خیلی کاربردی برای اینکه بگی ” منت سرم نذار ” Don’t rub it in my face Don’t twist me for the favor u did